دلم براي تو تنگ شده است اما نميدانم چه کار کنم آرام ميگريم حال آدمي را دارم که ميخواهد به همسرِ مُردهاش تلفن کند اما نميکــند چـرا که به خوبي ميداند در بهشت گوشيها را برنميدارند عشق من براي من از رفتن ها چيزي نگو با من از ماندن حرف بزن با من از روزهايي بگو که آرزو داشته اي براي من از چيزهايي حرف بزن که تا به حال به زبان نياورده اي من سراپا گوش مي شوم تو فقط کمي از ماندن حرف بزن شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ، دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ، به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد ، تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد ، او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد چقدر این دوست داشتن های بی دلیل...خوب است! برای دیدن عکسهای بارانی به ادامه مطلب بروید وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا ! فکر نکن که فراموشت کرده ام . . . یا دیگر دوستت ندارم ! نه . . . من فقط فهمیدم : وقتی دلت با من نیست ؛ بودنت مشکلی را حل نمی کند ، تنها دلتنگترم میکند . . . ! دیگه دستت به نوشتن عاشقانه هم نمیره من سرد... ﻫﻮﺍ ﺳــــــــﺮﺩ... ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺳــــﺮﺩ... ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺳـــــــﺮﺩ... ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺳـــــــﺮﺩ... ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺳـــــــــــﺮﺩ...... ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ؟ روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم.. تنهائی را دوست دارم چون نیست بی وفا تنهائی را دوست دارم چون تجربه اش کرده ام.. تنهائی رادوست دارم چون عشق دروغین درآن نیست. تنهائی رادوست دارم چون در خلوت وتنهائیم در انتظار خواهم گریست وهیچ کس اشکهایم را نمیبیند.. اما از روزی که تو رادیدیم نوشتم.. ازتنهائی بیزارم چون تنهائی یاد آور لحظات تلخ بی تو مردنم است . هنوز صدای قدم هایت را پشت سرم می شنوم ولی من میگویم دوراهی ها تورا ازمن ربودند به من گفت برو گورِت رو گم کن … سکــــوت و صبـــوري ام را... تورفتي ودوست داشتن هايم زيرپايت له شد ومن بي توچه تنهاشدم وبه دنيا نشان دادم كه من مجنون ترين ليلاي تاريخم خدايا عاشقم کرد و کنار من نميمونه عشق نمی پرسه تو کی هستی ؟ عشق فقط میگه : تو ماله منی عشق نمی پرسه اهل کجایی ؟ فقط میگه : توی قلب من زندگی می کنی عشق نمی پرسه چه کار می کنی ؟ فقط میگه : باعث می شی قلب من به ضربان بیفته به خاطر تو هر ستمي در اين دنيا را تحمل مي کنم و غم و دلتنگي را از ياد مي برم به خاطر تو دل خوشي هايم را يکي يکي قاب مي گيرم براي اينکه ببيني بر طاقچه دلم مي گذارم به خاطر تو همه چيز حتي گذشته را فراموش کرده دلم را از وجود تو لبريز مي کنم و لحظه هايم را به تو هديه مي دهم به خاطر تو دوست داشتن را ياد گرفته هر ثانيه در نگاهت " دوستت دارم " را نجوا مي کنم کاش بودی . . . وقتـی بغض مـی کردم . . . فقطـ بغلم مـیکردی و مـیگفتـی . . ببینم چشمـــــاتو . . . منـــــو نگاه کـن . . . اگه گریــه کنـی قهـــــر مـیکنم میرمـــــا . . .! فقط همـیــن …!!! اين روزها از تنهايي نمي هراسم چرا که تو را دارم تنها نيستم چرا که لحظه هايم همه لبريز از وجود تو شده لبخندي شادي بخش تمام سراپاي وجودم را فرا گرفته و دلتنگي با من و قلبم خداحافظي کرده است تو به من و قلبم قول دادي که براي هميشه کنارم مي ماني پس بمان و بگذار عشقت را با تمام وجودم حس کنم داره عــادتــم مـی شـود مرا در آغوش بگیر ! که دلم نمی خواهد یک لحظه بی تو در آغوش تنهایی بسوزم و سوخته های خاکستر احساسم اسیر چنگال باد شود احساسی که تنها مال توست وابسته به احساس آتش گونه توست برایت دعا می کنم دعا می کنم که هیچ گاه چشمهان تو را در انحصار قطره های اشک نبینم و تو برایم دعا کن که ابر چشمهایم همیشه برای تو ببارد دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم و تو برایم دعا کن که هرگز بی تو نخندم دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچ گاه در دستی به جز دست تو گره ندهم قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم بگذار بگویم که “دوستت دارم” دلم که ميگيره تنها يه آغوش گرم تو پناه ميبرم كاري كن كه دنيا و تمام جهان را فراموش كنم من را در آتش ِ عشقت بسوزان بگذار قشنگترين جملات را برايت بخوانم اگر تمام دنيا و جهان را بگردم امکان ندارد عشقي همچون عشق تـــو پيدا کنم هر چه قدر به تـــو بگويم دوستت دارم باز هم براي تو کم است قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفته است. رفته و چقدر زود از یاد برده که نگاهی بی صبرانه منتظر نگاه های اوست که چقدر آغوشی تشنه ی بغل های اوست و این قلب دیوانه ی من باید رنج بکشد و صبوری کند. تا از یاد ببرد صاحبش را. تا عشقی که سراسر وجودش را به لرزه می انداخت را فراموش کند. و فراموش کند که روزی کسی بود که برایش زندگی بود. عشـقم؟ داری میخـونی ایـنو..؟؟ یادته قرار بـود تـا آخرش بـا هم باشیم همیشـه؟ یادتـه بغـلت کـرده بـودم گفـتم اگـه یه روز بـری چـی کار کنم؟ تو ام گفـتی هیس! مـن قـرار نیس از پیشت برم...؟! کـی تونـس بیشـتر از مـن تو رو بخـواد کـه تو از مـن خسـته شـدی؟ خیـلی سوال توی مغـزمه؛ ولـی هـر چـی بیشـتر فکـر میکـنم بیشـتر به پوچ میـرسم...!! تو کـه زنـدگیمی؛ تـو که عشـقمی؛ چـرا رفـتی؟ یـک رویا که هـر شـب به خـاطرش سرمو میذارم رو بالش و صبح بالش از اشکام خیسـه...!!
مثل همین باران بی سوال
که هی می بارد...
که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!
ادامه مطلب
احساس می کنی تموم غربت دینا رو شونه هاته
حس یه پرنده ای که تو قفسه و به اسارت عادت کرده
بال بال می زنی
در قفسو برات باز می کنه که بری
اما ....
دیگه صداتو نمی شنوه
می گه عاشقی هم دوره داره،یه روز تموم می شه
می خزی یه گوشه
بال و پرت می ریزه
دوسش داری اما....
دیگه جایی واسه موندنت نمی بینی
عشق من!
علاقه ام!
فقط تو چیزی بگو عزیزم
بمان و بگو
بگو باز چرت نوشتی و پر غلط و غلوط
چرت گفتن ها را به حساب دلتنگی های من بگذار
تنهائی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست..
تمـــــــام روز و شب با بـیقراری
به شوق روی تـــــو بیدار هستم
اگرچه بی غرورم زنده اما
به شـــــــوق لحظۀ دیـدار هستم
که همچون غریبه ای مرا بی تفاوت دنبال می کنی
ومن این چنین پیش خود می پندارم که هنوز …
با گام هایت مسیرمرا دنبال می کنی ولی افسوس …
مرگ بر دوراهی ها ، لعنت بر هرچه بیراهه است
آری به اولین دوراهی که رسیدیم دیگر صدای قدم هایت نیامد
تو رفته بودی همه گفتند که تو عابری بیش نبودی …
لعنت بر دوراهی ها …
و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
“زبانم لال !”
به حساب ضعف و بي کسي ام نگذار...
دلم به چيزهايي پاي بند است..
که تـــــو يادت نمي آيد......
داره دل ميکنه ميره بهم ميگه پشيمونه
خدايا عاشقم کرد و حالا از بودنم سيره
دلي که عاشق من بود يه جاي ديگه اي گيره
خودش با من نميمونه ميگه تقدير ما اينه
ميذاره گردن قسمت گناهش رو نميبينه
چه حالي دارم اين شبها چه روزاي بدي دارم
آهاي تقويم پر پاييز ازت بيذاره بيذارم
تو تعبير کدوم خوابي کدوم کابوس سرگردون
چقد دل ميبري ساده چقد دل ميکني آسون
کدوم مهمون ناخونده منو از قلب تو رونده
نگاتو کي ازم دزديد دل من رو کي سوزونده
کــه بــا دلــهره تــو را بـــبوسـم !
مثل ِ گنجــشک هــا
کــه هــرگــز
آســوده از زمیـن ، دانــه برنمـی چیـنند!
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم
دیگر لام تا کام حرفى نمیزنم …
چه کنم دلم جز تو کسي را نميخواهد
تمام تنهايي من سهم تو شده
تو بري من ميمانم و دل تنهاتر از خودم
هرگز نرو
ادامه مطلب
یـادته قرار بود همه به عشقـمون حسـودیشون شه؟
کـی اومـد تو زندگیت کـه مـن رفـتم تو خـاطراتت؟!
بـضی وقـتا سوالا آسونن؛ ولـی جوابا سـخت...
تو کـه جونـمی؛ تـو که عمـرمی؛
ولـی میخـوام بـدونی کـه مـن بـه خـاطر لبخنـدت دنیـا رو بـه آتیـش میکشــم!!
داری واسم تبدیـل میشـی به یک رویـا؛
مـن هـنوز همـون خـاطـره ام!!..
Design By : MohammadDesign.IR |