به خاطر تو هر ستمي در اين دنيا را تحمل مي کنم و غم و دلتنگي را از ياد مي برم به خاطر تو دل خوشي هايم را يکي يکي قاب مي گيرم براي اينکه ببيني بر طاقچه دلم مي گذارم به خاطر تو همه چيز حتي گذشته را فراموش کرده دلم را از وجود تو لبريز مي کنم و لحظه هايم را به تو هديه مي دهم به خاطر تو دوست داشتن را ياد گرفته هر ثانيه در نگاهت " دوستت دارم " را نجوا مي کنم بر وجودم تنها چیزی که غوغا میکند تنها نام تو و عشق توست که از جدایی هاست و از دوریها و تو را در همه چیز جستجو میکنم مرا در آغوش بگیر ! که دلم نمی خواهد یک لحظه بی تو در آغوش تنهایی بسوزم و سوخته های خاکستر احساسم اسیر چنگال باد شود احساسی که تنها مال توست وابسته به احساس آتش گونه توست همیشه هر گاه دلتنگت میشوم ، مینشینم در گوشه ای و اشک میریزم آن لحظه آرزو میکنم که باشی در کنارم ، بنشینی بر روی پاهایم و آهسته در گوشم بگویی که دوستت دارم کاش بیاید آن روز ، کاش تبدیل شود به حقیقت آن آرزو ، تا لبخند عاشقی بر روی لبانم بنشیند ، تا کی دلم در غم دوری ات، به انتظار بنشیند! ببین خورشید را ،در حال غروب است ، نمیدانم ،میدانی اینجا که نشسته ام چقدر سوت و کور است !؟ نیستی اینجا که اینگونه سرد و بی روح است ، نیستی در کنارم که دلم تنها و پر از غصه، در این لحظه ی غروب است هیچ است این دل بی تو ، تمام است لحظه های شادی بی تو، بگیر دست مرا با آن دستان مهربانت، به تو نیاز دارم همیشه و همه جا، به آن دل مهربانت هستم تا هستی در این دنیای خاموش ، نمیشوی ، حتی یک لحظه نیز از یاد من فراموش! ندیدم تا به حال عشق و صداقت را جز از دل تو، ندیدم تا به حال مهربانی و وفا را جز از قلب مهربان تو، ندیدم یک قلب پاک را جز قلب درخشان تو تا به حال، بیا تا ثابت کنیم به همه معنای یک عشق ماندگار! برمیگردیم به سر خط ، دلتنگی مرا دیوانه میکند تا آخر خط ، گفتم تا گفته باشم درد دلم را به تو ، یکی که بیشتر نیست در این دنیا دیوانه ی تو! تو می گذری…من می گذرم آنقـدر نیستـی
روزگـار نبودنت را برایم دیـکـتـه می کند دلم خوش نیست خیلـــ ـــی وقــــــت اســــــت ... با تــو هستــم دخــتر خوب!!! یه دریا اشک برای ریختن دارم کاش يکي بود .... به سراغ من اگر می آیی ، تند و آهسته چه فرقی دارد ؟ تو به هر جور دلت خواست بیا ! مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست که ترک بردارد مثل آهن شده در تنهایی چینی نازک تنهایی من … ای تنهاترین تنهای شبهای تنهایی من تو تنها کسی بودی که تنهایی هایم را تنها به تو گفتم ! آه ای خدای من چه شبها که تن ها تنها آرامیدند و در تنهایی فریاد دوستت دارم سر دادند … خسته ی نبودنت... خسته از روزهایی که بی تو شب میشود... و شبهایی که بازهم بی تو میگذرد تا که طلوعی و غروبی دیگر بیایند... و باز هم گذر زمانها که بی تو میگذرد... میگذرد و باز هم میگذرد... و فقط اشک باقی میماند دلم براي تو تنگ شده است اما نميدانم چه کار کنم آرام ميگريم حال آدمي را دارم که ميخواهد به همسرِ مُردهاش تلفن کند اما نميکــند چـرا که به خوبي ميداند در بهشت گوشيها را برنميدارند عشق من براي من از رفتن ها چيزي نگو با من از ماندن حرف بزن با من از روزهايي بگو که آرزو داشته اي براي من از چيزهايي حرف بزن که تا به حال به زبان نياورده اي من سراپا گوش مي شوم تو فقط کمي از ماندن حرف بزن شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ، دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ، به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد ، تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد ، او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل...خوب است!
برای دیدن عکسهای بارانی به ادامه مطلب بروید وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا ! فکر نکن که فراموشت کرده ام . . . یا دیگر دوستت ندارم ! نه . . . من فقط فهمیدم : وقتی دلت با من نیست ؛ بودنت مشکلی را حل نمی کند ، تنها دلتنگترم میکند . . . ! دیگه دستت به نوشتن عاشقانه هم نمیره من سرد... ﻫﻮﺍ ﺳــــــــﺮﺩ... ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺳــــﺮﺩ... ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺳـــــــﺮﺩ... ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺳـــــــﺮﺩ... ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺳـــــــــــﺮﺩ...... ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ؟ هنوز صدای قدم هایت را پشت سرم می شنوم ولی من میگویم دوراهی ها تورا ازمن ربودند روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم.. تنهائی را دوست دارم چون نیست بی وفا تنهائی را دوست دارم چون تجربه اش کرده ام.. تنهائی رادوست دارم چون عشق دروغین درآن نیست. تنهائی رادوست دارم چون در خلوت وتنهائیم در انتظار خواهم گریست وهیچ کس اشکهایم را نمیبیند.. اما از روزی که تو رادیدیم نوشتم.. ازتنهائی بیزارم چون تنهائی یاد آور لحظات تلخ بی تو مردنم است . به من گفت برو گورِت رو گم کن … تورفتي ودوست داشتن هايم زيرپايت له شد ومن بي توچه تنهاشدم وبه دنيا نشان دادم كه من مجنون ترين ليلاي تاريخم سکــــوت و صبـــوري ام را... خدايا عاشقم کرد و کنار من نميمونه دلم که ميگيره تنها يه آغوش گرم تو پناه ميبرم کاش بودی . . . وقتـی بغض مـی کردم . . . فقطـ بغلم مـیکردی و مـیگفتـی . . ببینم چشمـــــاتو . . . منـــــو نگاه کـن . . . اگه گریــه کنـی قهـــــر مـیکنم میرمـــــا . . .! فقط همـیــن …!!! به خاطر تو هر ستمي در اين دنيا را تحمل مي کنم و غم و دلتنگي را از ياد مي برم به خاطر تو دل خوشي هايم را يکي يکي قاب مي گيرم براي اينکه ببيني بر طاقچه دلم مي گذارم به خاطر تو همه چيز حتي گذشته را فراموش کرده دلم را از وجود تو لبريز مي کنم و لحظه هايم را به تو هديه مي دهم به خاطر تو دوست داشتن را ياد گرفته هر ثانيه در نگاهت " دوستت دارم " را نجوا مي کنم عشق نمی پرسه تو کی هستی ؟ عشق فقط میگه : تو ماله منی عشق نمی پرسه اهل کجایی ؟ فقط میگه : توی قلب من زندگی می کنی عشق نمی پرسه چه کار می کنی ؟ فقط میگه : باعث می شی قلب من به ضربان بیفته اين روزها از تنهايي نمي هراسم چرا که تو را دارم تنها نيستم چرا که لحظه هايم همه لبريز از وجود تو شده لبخندي شادي بخش تمام سراپاي وجودم را فرا گرفته و دلتنگي با من و قلبم خداحافظي کرده است تو به من و قلبم قول دادي که براي هميشه کنارم مي ماني پس بمان و بگذار عشقت را با تمام وجودم حس کنم داره عــادتــم مـی شـود مرا در آغوش بگیر ! که دلم نمی خواهد یک لحظه بی تو در آغوش تنهایی بسوزم و سوخته های خاکستر احساسم اسیر چنگال باد شود احساسی که تنها مال توست وابسته به احساس آتش گونه توست برایت دعا می کنم دعا می کنم که هیچ گاه چشمهان تو را در انحصار قطره های اشک نبینم و تو برایم دعا کن که ابر چشمهایم همیشه برای تو ببارد دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم و تو برایم دعا کن که هرگز بی تو نخندم دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچ گاه در دستی به جز دست تو گره ندهم قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفته است. رفته و چقدر زود از یاد برده که نگاهی بی صبرانه منتظر نگاه های اوست که چقدر آغوشی تشنه ی بغل های اوست و این قلب دیوانه ی من باید رنج بکشد و صبوری کند. تا از یاد ببرد صاحبش را. تا عشقی که سراسر وجودش را به لرزه می انداخت را فراموش کند. و فراموش کند که روزی کسی بود که برایش زندگی بود. عشـقم؟ داری میخـونی ایـنو..؟؟ یادته قرار بـود تـا آخرش بـا هم باشیم همیشـه؟ یادتـه بغـلت کـرده بـودم گفـتم اگـه یه روز بـری چـی کار کنم؟ تو ام گفـتی هیس! مـن قـرار نیس از پیشت برم...؟! کـی تونـس بیشـتر از مـن تو رو بخـواد کـه تو از مـن خسـته شـدی؟ خیـلی سوال توی مغـزمه؛ ولـی هـر چـی بیشـتر فکـر میکـنم بیشـتر به پوچ میـرسم...!! تو کـه زنـدگیمی؛ تـو که عشـقمی؛ چـرا رفـتی؟ یـک رویا که هـر شـب به خـاطرش سرمو میذارم رو بالش و صبح بالش از اشکام خیسـه...!! آخرای ﺷﺐ ﻣﯿﺸﻪ ..... ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﯽ که ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻬﺶ پیام ﺑﺪﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ ... ؟! قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم بگذار بگویم که “دوستت دارم” ﺑﺮﻫﻨﮕنےﻭ ﻓﺤﺸﺎ : Like ﻧﺠﺎﺑٺﻭ ﺧﺎﻧﻮﻣـے : Block ﺗڪ ﭘﺮے ﻭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭے :Block ﻋﺎﺷﻘــــے ﻭ ﭘﺎڪے : Block ﺻﺪﺍﻗٺﻭ ﭘﺎڪے : Block آقا پسر مثل ابر دلم گرفته - مثل بارون خيس ِ خيسم! يه قلم دستم گرفتم - گريه هام و مي نويسم! تن به هر راهي سپردم - به تو اما نرسيدم از نگاه خسته ي من ديگه پيداست که بُريدم! كاري كن كه دنيا و تمام جهان را فراموش كنم من را در آتش ِ عشقت بسوزان بگذار قشنگترين جملات را برايت بخوانم اگر تمام دنيا و جهان را بگردم امکان ندارد عشقي همچون عشق تـــو پيدا کنم هر چه قدر به تـــو بگويم دوستت دارم باز هم براي تو کم است داغتـــریـن آغــــوش هـــا را از تنـتــــ از لبـــانتــــ بیـــرون میکشـــم کـــه میخــــواهمتــــ
بگذار تا برایت از دلتنگیهایم بگویم
ای عاشق ِ هرچه عشق و ای لطیف ِ هرچه لطافت
من خاکسارانه خود را به پایت مینهم
تو از من – من از دل
تو می خندی…من می خندم
تو به من – من به روزگار
تو می گریزی…من می گریزم
تو از عشق – من از خاطره
تو می روی…من می روم
تو از اینجا – من ازاینجا
کاش می فهمیدی از اینجا … تا … اینجا
چقدر فاصله است !
کــه گاهــی حـــس مـی کنـم
عشــق را نسیـه به مـن داده ای
بی تـابــم !
نقـــد می خــواهـمــت …
و نـمـره ی من باز می شود صـفر !
هنوز نـبودنـت را یاد نگرفته ام …
غمگینم
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی
عجب احساس زیبایی
تو هم شاید نمیدانی …
کــــــه " بــــــی تابــــــم "
" دلـــ ـــم " تــــــاب میخواهــــــد ...!
و یــــــک هُــ ــــلِ محکــــــم ...
کــــــه دلـــ ـــم " هــُـــرّی " بــــــریــــــزد پاییــــــن ;
هــــــرچــــــه در خـــ ـــودش تلنبــــــار کــــــرده را .........!
دلت را خوش نکــن به این "دوســتت دارم هـــا"
تمــامـشان تاریـخ مصـرف دارن.
یه دل گرفته
یه زندگی پر از خالی
من سرشارم از تنهایی …
که توي کوچـــــه ها داد ميزد :
... خاطـــــــره خشکيه ...
.... خاطـــــــــره خشکيه ....
اونوقت همه ي خاط ـ ـراتت ،
همونايي که ارزش گرفتن دمپايـــــــي پاره هم ندارن رو
ميريختم تو کيســــــه و ميدادم بهش
و ميرفــــت رد کارش !
مثل همین باران بی سوال
که هی می بارد...
که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!
ادامه مطلب
احساس می کنی تموم غربت دینا رو شونه هاته
حس یه پرنده ای که تو قفسه و به اسارت عادت کرده
بال بال می زنی
در قفسو برات باز می کنه که بری
اما ....
دیگه صداتو نمی شنوه
می گه عاشقی هم دوره داره،یه روز تموم می شه
می خزی یه گوشه
بال و پرت می ریزه
دوسش داری اما....
دیگه جایی واسه موندنت نمی بینی
عشق من!
علاقه ام!
فقط تو چیزی بگو عزیزم
بمان و بگو
بگو باز چرت نوشتی و پر غلط و غلوط
چرت گفتن ها را به حساب دلتنگی های من بگذار
که همچون غریبه ای مرا بی تفاوت دنبال می کنی
ومن این چنین پیش خود می پندارم که هنوز …
با گام هایت مسیرمرا دنبال می کنی ولی افسوس …
مرگ بر دوراهی ها ، لعنت بر هرچه بیراهه است
آری به اولین دوراهی که رسیدیم دیگر صدای قدم هایت نیامد
تو رفته بودی همه گفتند که تو عابری بیش نبودی …
لعنت بر دوراهی ها …
تنهائی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست..تمـــــــام روز و شب با بـیقراری
به شوق روی تـــــو بیدار هستم
اگرچه بی غرورم زنده اما
به شـــــــوق لحظۀ دیـدار هستم
و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
“زبانم لال !”
به حساب ضعف و بي کسي ام نگذار...
دلم به چيزهايي پاي بند است..
که تـــــو يادت نمي آيد......
داره دل ميکنه ميره بهم ميگه پشيمونه
خدايا عاشقم کرد و حالا از بودنم سيره
دلي که عاشق من بود يه جاي ديگه اي گيره
خودش با من نميمونه ميگه تقدير ما اينه
ميذاره گردن قسمت گناهش رو نميبينه
چه حالي دارم اين شبها چه روزاي بدي دارم
آهاي تقويم پر پاييز ازت بيذاره بيذارم
تو تعبير کدوم خوابي کدوم کابوس سرگردون
چقد دل ميبري ساده چقد دل ميکني آسون
کدوم مهمون ناخونده منو از قلب تو رونده
نگاتو کي ازم دزديد دل من رو کي سوزونده
چه کنم دلم جز تو کسي را نميخواهد
تمام تنهايي من سهم تو شده
تو بري من ميمانم و دل تنهاتر از خودم
هرگز نرو
کــه بــا دلــهره تــو را بـــبوسـم !
مثل ِ گنجــشک هــا
کــه هــرگــز
آســوده از زمیـن ، دانــه برنمـی چیـنند!
یـادته قرار بود همه به عشقـمون حسـودیشون شه؟
کـی اومـد تو زندگیت کـه مـن رفـتم تو خـاطراتت؟!
بـضی وقـتا سوالا آسونن؛ ولـی جوابا سـخت...
تو کـه جونـمی؛ تـو که عمـرمی؛
ولـی میخـوام بـدونی کـه مـن بـه خـاطر لبخنـدت دنیـا رو بـه آتیـش میکشــم!!
داری واسم تبدیـل میشـی به یک رویـا؛
مـن هـنوز همـون خـاطـره ام!!..
خسته ...
ﻣﯿﺮﯼ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺘﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺸﯽ ...
ﺩﻟﺖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﮐﺎﺭﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ...
ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﮑﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﮕﻪ ...
ﺷﺎﯾﺪﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺕ ...
ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﯾﮑﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﺕ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﻪ ...
ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﭼﯿﺰﯼ ﻫﻢ ﺑﮕﻪ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ...
ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ ﮐﺎﻓﯿﻪ ...
ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺭﻭ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﭼﮏ ﻣﯿﮑﻨﯽ
اما تا ﻣﯿﺮﺳﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻤﺶ میبینی ...
هه (Online) يه خنده ی تلخ ...
ﯾﻪ ﺁﻩ ﺁﺭﻭﻡ ...
ﺑﻐﻀﺖ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﮔﻠﻮﺕ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ...
اون اینطوری شادتره ...
عکسشو میبینی ...
با خودت میگی ... "خوشبحالش ..."
بعد بغضت ...
بیخیال ...
هیچ کس ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﻧﻤﯿﺸﻪ ...
ﮐﻪ ﭼﯽ ﺑﻬﺖ ﮔﺬﺷﺘﻪ ...
ﺻبح ﻣﯿﺸﻪ ...
ﻭ باز میخندی ...
همه هم میگن خوشبحالش ...
چه زندگی شادی داره ...
امروزم تموم شد ...
شب شد ...
امشب تکرار دیشب ...
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم
دیگر لام تا کام حرفى نمیزنم …
ﻫﺮﺯﮔــے ﻭ ﻫﺮﺯ ﭘﺮے : Like
ﻫﻮﺱ ﻭ ﺧﻮﺩﻓﺮﻭﺷـے : Like
ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺭﯾﺎ : Like
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻣﺮﺩﺍڹ ﻣﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ : ﺯﻧﺎڹ ﻓﺎﺣﺸہ ﺍﻧﺪ ...
ﻭ ﺯﻧﺎڹ ﻣﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ : ﻣﺮﺩﺍڹ ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺮﺩ ...
ﺁﻫﺎﺍے ﻣﺮﺩ : ﻭﻗﺘـے ﺗﻮ ﻻﯾڪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻓﺎﺣﺸہ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎڹ ﻣﯿﺰﻧـے ﻭ
ﺗﻮ " ﺑﺎﻧﻮ " ﻭﻗﺘـے ﺧﻮﺩٺ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻻﯾڪ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷـۍ ...
ﺩﯾﮕﺮ ﻧـہ" ﻣﺮﺩے " ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻧـہ " ﺑﺎﻧﻮے ﭘﺎﮐـۍ " ...
ﭘﺲ " ﻣﺮﺩ " ﺑﺎﺵ ﻭ " ﺑﺎﻧﻮ " ﺑﻤﺎڹ ...
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻧﯿﺎ " ﭘﺎڪ " ﺑﻤﺎﻧﺪ
اگه کسی رو داری که خيلے دوست داره،
اگه وقتے جواب نمـــيدے دلش هزار راه ميره،
اگه بهت ميگه قلیون(sigar) نکش
اگه شبا وسط اس ام بازے با تو خوابش ميبره،
همونے که بخواد بياد بيرون ببينتت بايد کلے دروغ بگه،
اونے که وقتے سـرش داد ميزنے قفل ميکنه، :)
که وقتے مياد پيشت گوشيشو تو کيفش قـــايم نميکنه، ;)
اونے که بهت ميگه زنگ به اين شماره بزن داره مزاحمم ميشه، :))
به اين جور دخترا نبايد خيانت کرد!
خيانت به اينا،خيانت به خودته... :)
دفتر عشـــق كه بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریكـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
...............
.........
....
ادامه مطلب
و شیـریـــن تـریــن بــوســـه هـــا را
بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایـــی
و نیسـتـــی
Design By : MohammadDesign.IR |